جمعه سیصد و سی و هشت: منظومه

ساخت وبلاگ

مولای من سلام ...

اردیبهشتی که آغازش میلاد شما باشد و پایانش میلاد مولای صبر، جناب حسن بن علی، حقیقتاً که ماه بهشت است. جمعه سیصد و سی و هشت مقارن با یازدهم رمضان و بیست و هفتم اردیبهشت نود و هشت به مشق نشسته ام

جان ِجان

آموختم که انباشته بودن از حرفهای عمیق و اصطلاحات دقیق و سخن های چون دُرّ، دری به روی کسی باز نمی‌کند که وادی، وادی ِ عمل است. تفکیک علوم به نظری و علمی، محض تسلای جماعت معطل به کتاب و مدرک است و الا در عالم معنا، اهل نظر صاحب عملند. چه بسا آنکس که دستش از الفاظ و اصطلاحات پر است بیشتر اسیر اطوارها و تجملات نفسانی باشد، چون دیگران را به خود جلب می‌نماید و اسباب نفاق مهیاست. مانند طاووسی که با پرهای رنگین، بر پای زشت ایستاده.

پس مقدمه اول آنکه هرچه هست، به برکت عمل است. تفاوت نمی کند که چه مشرب و چه سِلک و چه مکتبی باشد. از بودایی تا مرتاض از هندو تا مسلمان، از بی خدا تا باخدا، هرکه مدعی سلوک است نمی تواند بدون برنامه علمی باشد.

آقای ِ من

اما در وادی عمل نیز یک گوهر وجود دارد و آن استمرار است. یعنی این آش بر شعله مستمر می‌پزد. والا اگر زیر دیگ، صدسال جرقه بخورد به جوش نمی‌آید و همان دیگ اگر چند دقیقه بر شعله مداوم باشد به قل قل خواهد افتاد، چرا؟ چون وادی، وادی ِاستمرار است. پس به این روزه ماهی از سال و تهجد شبی از سنه نمی توان به کاروان توحید دست یافت.

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش | کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

پس مقدمه دوم آن است که برنامه عملی نمی تواند بارقه‌ای و گذرا باشد بلکه هرکس که داعیه سلوک دارد ناگزیر است به برنامه ای منظم و مستمر. سالک نیست کسی که صبح از خواب برخیزد و نداند امروز چه برنامه ای برای تربیت خود دارد. سالک نیست کسی که هفته ای برود و به مشقی استمرار نداشته باشد. سالک نیست کسی که سال ِ سلوکی برای خود ندیده باشد و ایستگاهی به ایستگاه دیگر را هدف نگیرد.

حضرت ِ مربی

آنان که مسیری جز اسلام دارند را نمی‌دانم اما سالک ِمسلمان یک مزیت دارد و آن نماز یومیه است. ادب ِ در نماز، اقل برنامه روزانه برای سالک و چه بسا اکثر باشد. همینکه کسی برنامه عملی خود را نماز در وقت قرارداده باشد یعنی تمام دو مقدمه قبلی را حاصل آورده.

عجیب است که نماز، موافق با هستی است. جهالان ِ بی خبر می پندارند موضوع نماز، حاصل سلیقه فلان ملا و بهمان فقیه است. بی خبر که نماز خود آفرینش است و مواقع آن موزون با حرکت سیارات و تجلی ستاره است. خورشید که طلوع می‌کند، خورشید که به میانه می رسد، خورشید که غروب می‌کند می شود اوقات نماز. گویی نمازگزار با حرکت سماوی و ارض همسنگ می شود و در مدار منظومه قرار میگرد. عجیب و عجیب و عجیب اینکه حتی خفی و جلی گفتن اذکار نیز در همین قاعده است. آنجا که خورشید در تجلی است، اذکار در خفاست و آنجا که خورشید به خفا می رسد اذکار در تجلی است. به همین سبب فقط در نماز ظهر و عصر است که باید اذکار نماز را خفی و آرام خواند.

یا صاحب ...

قصد که کنیم، هستی بر ما می‌بارد. نماز را در این سال قصد کردیم، معنا می رسد الحمدلله. راه، راه ِبزرگان است که ما کورمال کورمال طی می کنیم. نشانه ها را هدف میگیریم و قدم به قدم، لنگ لنگ پیش می‌آییم. پایان هر نامه اگر بگویم کم گفته ام که امید به استحقاق ما نیست، بلکه لطف خدا باید شامل باشد. شما را دوست داریم چون نزدیکترین خلایق به خداوندگارید و او را نمی‌شناسیم مگر به قدر آنچه که از شما آموخته‌ایم ... سهم ما را از سفره توحید، افزون تر از این بخواهید آقاجان

 

 

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 213 تاريخ : پنجشنبه 6 تير 1398 ساعت: 5:50