مولای من سلام ...
ظهور شاید چیزی مانند مرگ باشد
یعنی هرکس آن را منحصر به خود تجربه میکند
آنی که بر شانه کسی میکوبند که فلانی برخیز؛ نوبتِ ظهور توست
آنگاه حتی مجال خداحافظی و وداع با عزیزان نیست و فقط باید شتافت
اما نه ... انقدرها هم بیمقدمه نیست! شاید از مدتها قبل از ظهور
آرام آرام غیبتِ دنیا در قلب فردِ منتظر آغاز شده باشد ...
کولهبارش را برچیده باشد و منتظر آن روز که بگویند:
حالا نوبتِ سفر تو فرا رسیده است!
جمعه ششصد و چهل و پنجم
پایان رجب است و عجب ...
از تنگنایِ دنیا ... عجب!
جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 17:02