جمعه سیصد و شصت و سه: تور شکار

ساخت وبلاگ

مولای من سلام ...

شرم بر آن ذهنی که آنچنان مشوش باشد که پرداختن به مشق هفتگی‌اش را به آخر وقت موکول کند. نمیدانم این چه بلایی است که مبتلا شده‌ام! هر روز در صدها پیام و تماس و تلفن و رجوع و گفتگو. آرام را گم کرده‌ام و نه در بیداری دستم به آن می‌رسد نه در خواب. چشم به خواب هم که می‌بندیم تازه اول هیاهوست!

جان ِمن

به قول آن عالم ربانی که می‌فرمود خیال، تور شکار است و مبادا مشغله‌ها و روزمرگی‌ها گره بر تور انداز حالا کار به آنجا رسیده که خودمان در تور خودمان افتادیم. خیال جای آنکه آسمان را سیر کند، سفره‌اش را در زمین گسترده تر می‌کند و مانند عروسی که بلندی دامنش شده است وبال گردنش، هرجا که میخواهیم سیر کنیم، دامان آرزوها و مشغله‌هایمان به چیزی گیر می‌کند!

حضرت صاحب

جمعه سیصد و شصت و سوم مقارن بود با هفدهم آبان نود و هشت و دهم ربیع الاول. نمیدانم از خُلق شما آغاز ولایت تبریک و شادباش دارد یا نه. آغاز تنهایی‌ها و پنهانی‌ها و خون دل خوردنها، چه جای تبریک دارد؟ اما بر ما مبارک است که در سایه شما و در عصر شما زندگی میکنیم. تارهای دنیا به دست و پایم پیچیده؛ با عافیت رهایمان کنید آقا ...

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 145 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:36