جمعه سیصد و شصت و هفت: کسب غیرمالی

ساخت وبلاگ

مولای من سلام

غم غروب جمعه، ثمره غفلت صبح است. تلخی شامگاه جمعه، سایه بی‌باری شنبه است. آنکس که با توشه به جمعه رسیده باشد؛ آنکس که شنبه خوبی پیش رو داشته باشد، چه غم دارد از آفتاب به مغرب رسیده جمعه؟ و این همه داستان مرگ است. آنچه ترس دارد زندگی است، آنچه ترس دارد غفلت است، آنچه ترس دارد بطالت است، آنچه ترس دارد تهی دست راهی ابد شدن است و ما همه اینها را خلاصه میکنیم در ترس از مرگ.

آقاجانم

هفته‌ای گذشت که صدها کلمه نوشتم و خواندم. از انسان پژوهی، از فردیت، از محیط، از خشم ... اگر عنایت شما شامل باشد، فکر میکنم که دور نیستم از رسیدن به انضباطی شخصی در نوشتن و خواندن و کسب های غیرمالی. خلاصه شدن کسب در مال، و کار در پول و شغل در معیشت، یک سوتعبیر بزرگ است. ما دام نیستیم که از صبح تا غروب به چریدن و یافتن غذا بگذرانیم و زیست انسانی نیازمند شغلی ماورای معاش است

حضرت ِامان

جمعه سیصد و شصت و هفتم، مقارن با نیمه آذرماه نود و هشت سپری شد. چقدر ولی ِکسی بودن سخت است آقا! من از همه این عالم، ولی یک پسرک ده ساله‌ام و بارها در دلم ملامت میکنم ناتوانی و بی کفایتی‌ام را در ولی ِصالح بودن. عجب بار عظیمی به دوش جناب ِشماست! ولی شمایید و ما غایت هنرمان، سپردن است.

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 146 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:14