372
مولای من سلام ...
سرگرم سایههاییم، بیخبر از حقایق. عامیانه مینگریم که فلانی هوشمند و خردمند بود، آن دیگری شجاع و سیاس، این یکی عالم و مخلص، در مقابل دیگری رذل و خبیث، آن یکی مکار و ناصاف. لکن در منظومه هستی، شمس یکی است و بقیه سیارهاند. تاریک و روشن؛ سرد و گرم همه چیز به معیار شماست. آن کس که نزدیک است میتابد و آن کس که دور از شماست در ظلمت. آنکس که در کمترین فاصله با شماست، چنان حرارت دارد که معاشرت با او سوزاننده است و آن کس که دور از شماست چنان یخ بندان که نمیشود دمی با او بود.
جناب ِمعنا
هستی همه لفظ است تا شما را به ما برساند که معنا شمایید. یکباره دل امتی میگیرد، یکباره دل امتی مشتاق کسی میشود، یکباره حزن در سینهمان میجوشد و یکباره گشایش حاصل میشود. این نواختن توامان قلبها دلالت بر آن دارد که سمفونی با رهبری کسی در حال نواختن است. کاش نبود هیاهو جهّالان تا صدای شما را رساتر میشنیدیم.
حضرت امان
در وهم هستیم والا چرا باید اینقدر گفتگو باشد در صحن عالم؟ عریان زندگی نمیکنیم چون شرم داریم از اینکه زشتیهامان را در برابر دیدگان دیگران نمایش دهیم. پوشیدهایم چون میدانیم که زیباییهایمان همگانی نیست. پس چطور بر ظاهر خود چنین متعصبیم و از باطن غافل؟ چنان در وهم ِکمالیم که زشتیهای خردمان را نمیبینیم. چنان چشمان ِکور از باطنی داریم که انبوهی از نامحرمان را محرم میدانیم والا چه جای سخن در حالی که میدانیم سخن، کشف ِحجاب عقل است.
آقای من
جمعه سیصد و هفتاد و دوم مقارن با بیستم دی ماه نود و هشت، به سر رسید. سرگرم بازی با علم و مداد و کتاب و کاغذیم. هفته ها پس هم میخوانم و مینویسم. اوضاع کار بد نیست اگر بگذارند کار کنیم. ما را از دو طایفه در کار امان بدهید. طایفه بزدلان و طایفه مفسدان. این دو یک حقیقتند در دو صورت. آن حقیقت خودخواهی و ترجیح منافع و عافیت فردی بر رسالت جمعی است. اما در تجلی، یک گروه به حیف مشغولند و گروه دوم به میل. پناهنده بر خیمه شماییم
جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 142 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 2:08