جمعه سیصد و هشتاد و سوم: رخداد آخرالزمانی

ساخت وبلاگ

مولای من سلام

سیصد و هشتاد و سومین جمعه رسید و امشب، اولین جمعه از شعبان است. هشتمین روز فروردین نود و نه و نمیدانم چندمین روز از دعوت من به خلوت گزینی و خانه نشینی؛ قریب به پنج هفته گذشته و هنوز هم با انباشتی از کارهای نکرده در خلوت روبرو هستم. کرونا همچنان شهر به شهر جولان میدهد و گویی بعد از صدها سال که انسان خود را یکه تاز هستی میدیده، حالا سوزن تقدیر به حباب غرورش خورده و عاجزانه و مبهوت در خانه خویش سنگر گرفته است.

حضرت امان

ما سرخوشیم از اینکه به جنابتان ایمان داریم. حال مسافری را داریم که نقشه ترافیکی را در دست دارد و میدانسته از بعد این پیچ به ازدحام برخواهد خورد. ما نیز میدانستیم که رخدادی آخرالزمانی و حادثه ای جهانی مردمان را در هم فشرده خواهد کرد. این روزها هرکس از هر نژاد و آیین و رنگ فکر آن است که کاری کند و چه بسیار که رایگان و بی مزد مشغول خدمت به دیگران شده اند و البته ناکس همواره و در هر عصر هست.

جناب جان

حضرت ِدلم؛ تا نباشد درد عالمگیر، بشر دست تمنا دراز نخواهد کرد به درمان ِعالمگیر. تا دست تمنا به آسمان نرود برای آرامشی جهان شمول، تا عطش عام در کام دنیا و اهلش نپیچد، وقت نوشیدن شهد تجلی شما نخواهد رسید. دیگران با عجب می‌گویند که میبینی؟ رایگان می‌بخشند اما ما منتظر آن روز بودیم که بشر رایگان بخش شود و جیب خود را از جیب دیگری تفکیک نکند، چون کسالت او، کسالت من است و درد او درد من

عالی‌مقام، آقای ِمن

چون کودکی که در گاهواره دنیا تلوتلو میخوریم و از پستان هستی معنا می‌نوشیم؛ این روزها را نیز سپری خواهیم کرد. خدا داند که تقدیر آن است که ظهور شما را در برزخ ادراک کنیم یا در دنیا ولی ای کاش عمر چنان باقی باشد که زبان خودتان بشنوم که بفرمایید های فلانی؛ تو بلند ترین عاشقانه نویس دنیا بودی؛ حتی مجنون نیز برای لیلی نادیده‌ای، هشت سال بی وقفه ننوشت. دوست دارم در صفحات تاریخ بنویسند، در فلان سال لکه ای سیاه بر دامن هستی میزیست که با همه چرک و پلشتی‌هایش، مولایش را دوست داشت

دوستت دارم

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 10:50