مولای من سلام ...
حالا بهتر از سالهای قبل عظمت مصیبت را درک میکنم. شاید اگر میگفتند که ما حسین را شایسته مرگ دیدیم چون اهل صدق و ایمان است، رنج کمتر بود. اما اینکه خون او را مباح دانستند چون از دین جدّش خارج شده است مصیبتی بزرگتر از یک قتل و خونریزی است. در طول تاریخ خونهای بسیاری ریخته شده و آنچه داستان جد شهید را مستثنی میکند وسعت حماقت و رذالت جبهه روبرو است در مواجهه با بیکرانِ معرفت و آگاهی.
آقاجان
چرا عرض میکنم این را امسال بهتر از همیشه میفهمم؟ چون شبیهترین خلایق به سپاهیان یزید، زیر بیرق حسین خود را هدایت یافته میدانند. عصاره فضایل نبی را به مسلخ بردن به بهانه خروج از دین نبی؛ همانقدر تلخ است که یزید و یزیدیان بشوند مجلس گردان مصیبت حسین. چطور میشود اینهمه ستم، دروغ، انسداد، استبداد، رذالت و دنائت را در «حال ساده» ندید و خود را فدایی شعائر در «ماضی بعید» دانست!؟ مگر نه آنکه جدشهید، جان بر دست گرفتند تا دین نبی زنده شود؟ چه نسبتی است میان ایشان و کسانی که چنان کردند که شاهد چنین اشمئزاز و بیزاری از شعائر باشیم؟
حضرت امان
چنان که من میبینم؛ دشواری خالصان و پاکان روزگار این است که خلق را تفهیم کنند ما اگر باوری داریم و ایمانی، ولله مناسبتی با جیرهخواران ظلمِ زمانه نداریم. مدعیان هدایت، راه را چنان به رذالت خود آلودهاند که یافتن سره از ناسره و راه از بیراهه بر همگان دشوار شده. از بس قرآنها بر سرنیزه نشسته است که اگر کسی هم از تدلیس این قوم بری باشد باید خلق را قانع کند که نیزهای در آستین ندارد.
یا طریق
جمعه ششصد و هفدهم و ششم تیرماه سال دو؛ مقارن است با عاشورا. شکوه از جمع و جامعه جای خود. سطرهای پایانی را میخواهم به شکایت از خودم مشغول باشم! عجیب است اگر آدمی از خود به نزد شما شکایت آورد؟ از خویشتنِ خویش راضی نیستم و در طهارت عقل و عمل ناکام ماندهام. آنی که اکنونم، آنی نیست که میپنداشتم در این سن و سال خواهم بود. مسکینِ خرده نانی از سفره معنویت و در افسوس و حسرت معلمی تمام و مربی روشن که جان را به بارش او از عطش نجات دهم و میدانم که این افسوس نه از قحطی غیر که از کاهلی من است. خود را به خدای شما میسپارم ...
جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:01