جمعه ششصد و سی و هفتم:‌ سیلی

ساخت وبلاگ

مولای من سلام ...

آن شعور که بر آدمی احاطه دارد – به هر نام که باشد – گویی ابتدا هزاران نشانه چیده برای یافتن راه. سپس به نجوا خبر می‌دهد که ها فلانی راه از آن سو است و بعدتر صدا می‌زند که فلان، واقعیت چنین است و اگر گوش آن فلان سنگین باشد صدا بلندتر می‌شود تا آستانه فریاد که هی! های! چنین است ... و اما اگر همه افاقه نکند؛ آنکه صدا را در نیافته لاجرم کار به سیلی می‌رساند.

آقایِ من

سیلی‌های پیاپی واقعیت، گرچه دردناک است اما شکرانه می‌طلبد

الحمدلله علی ما الهم حتی به سیلی ...

شکر از چه باب است؟ از اینکه آن شعور هدایتگر، هنوز امید دارد بر بیداری و هدایت. چونان ساربانی نیست که افسار از گردن مسافر باز کند و آن را به بیابان بسپارد تا در دشتِ خودبینی و خودخواهی خویش ادب شود. بلکه هنوز می‌کِشد و می‌کِشد. الحمدللهِ رب

یا امان ...

جمعه ششصد و سی و هفتم را زیر سقفی متفاوت می‌نویسم. چه کس میداند آخرین سقف کدام است؟ هرچه امید از خودم می‌برّم بر امیدم به ربّ افزوده می‌شود. و علیه توکلت

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 31 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 16:19