مولای من سلامچشمانی که در عیوب دیگران دقیق باشد و در فهم خطای خود اغماضگر، مستعد است برای به چاه انداختن هر رهرو! من این روزها عجیب در کلام و کردار این و آن فروپیشهگی میبینم و همین بر دلم خوف انداخته. چاره چیست؟ نمیخواهم اینبار به حرف کلی و مجمل اکتفا کنم. تمنا دارم چشمان مرا به انسانهایی شریف و عمیق متبرک فرمایید چنانکه از نامقداری خود در برابر ایشان دریابم که چقدر راه طی نشده باقی است و دیدن آنان مرا به ذوق دویدن و پیمودن برساند. جمعه ششصد و بیست و نهم – مصادف با بیست و هشتم مهرماه سال دو - را به تمنای مصاحبت با اهل شما به پایان میبرم. بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلامجمعه ششصد و بیست و هفتم مقارن با چهاردهم مهر سال دوگاه شیطان همانی است که تو را از انجام آنچه در دسترس است باز میدارد برای رسیدن به چیزی بهتر و از این رو هر فراخواننده به کمال را نمیتوان منادی تعال دانست. دستم به دامانات بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلامهرگاه که سخن از شرم میشود؛ یک سو ما هستیم که شرمساریم و آن سو یا اله است و یا اولیایش که شاهد شرمندگی ما در برابر خودشان هستند. میشود امشب که مقارن است با ششصد و بیست و هشتمین جمعه - بیست و یکم مهرماه سال دو - من بیش از هرکس شرمسار در برابر بشریت خود باشم که در لوای اخلاق، خویشتن را شایسته تحریم حلاوتها و تکریم تلخیها دیدم و به واقع در خرد و عقلم برای بسیاری از آنها حجتی نداشتم جز اینکه پیش از خردورزی، جامعه و عادتها و فرهنگها آنان را در صندوق تقدس لاک و مهر کردند و بر دوش ما نهادند.خود را به شما میسپارم و از خودم به خدایتان پناه میبرم بخوانید, ...ادامه مطلب
۶۲۶مولای من سلام ...جمعه ششصد و بیست و ششم. هفتم از ماه هفتم از سال دوم از ... روزها را شمردن و شمردن و شمردن. این هفته به خستگی مفرط سرآمد. خوب داشت و بد، تلخ داشت و شیرین. آقاجان ...ترجیح میدهم که بسپرم به خدایتان. نه اینکه از پس نیرنگ در کار اهل مکر و دروغ بر نیایم! راستی و صدق دشوارتر از مکر است و من راه سختتر را برگزیدهام. میترسم اشتغال به تادیب این و آن خودم را از مسیر غافل کند. ناباورانه گرفتار بدعهدی و نیرنگی شدم که خود را شایسته آن نمیدانستم. آدمها از سر ترس و عجز، مکر میکنند و دروغ میگند. یا امان ...حتی وقتی همه چیز خوب است، دلواپس پایان آرامی و خوبی میشوم؛ از بس که روزگار ناغافل دریده است! مانند چوپانی که حتی در خواب خوش هم باید گوشبهزنگ باشد مبادا گرگ به گلهاش بزند. این تشویش مدام مرا امان فرمایید. بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلامجمعه ششصد و بیست و سوم مقارن با هفدهم شهریور سال دو است. آنچیزهایی که داشتنش عمری برایم آرزو بود حالا محتملتر از همیشه است و الحمدلله رب العالمین. مبادا چنان شود که آنچیزهایی که همواره در دسترسم بود برایم آرزو شود. ظاهر و باطن را به خدای شما میسپارم بخوانید, ...ادامه مطلب
۶۲۴مولای من سلام ...آنکه مسند نبی را غصب کرده بود؛ عاقبتش رسید به حسینکشی! خود را جانشین و صحابه پیامبر میدانستند و کار به چنان انحراف عظیمی رسید که رسواییاش الا به خون جد شهید، میسر نبود. سپس در زیارات و ادعیه، جاودانترین لعنها را بر جان خود و تابعان و مشایعتگران خود خریدند.آقای مناین سرانجام غاطب مسند نبی است. حالا شما بفرما آنکه مسند حسین را غصب کرده است به استقبال کدام جنایت راهی است؟ آنان که در سپاه یزید میشوریدند به طمع ملک ری و سالاریِ دنیا؛ معامله به قصد کردند اما وای بر آنها که جنایت را به نیت عبادت و با وضو و روزه مرتکب میشوند. جنایتِ حماقتآلود؛ تلخترین تراژدی آدمنوشته است.جمعه ششصد و بیست و چهارم به بیست و چهارمین روز شهریور سال دو منتهی است و ارادتتان باقی ... چه خوشتر که از چشم پنهان باشید تا در چشمِ خردهای علیل از عیارتان کاسته شود. ما به خیالِ صادق نیازمندتریم تا به واقعیتی سافل بخوانید, ...ادامه مطلب
همه چیز ، از پست اول شروع شد ! از شبی که ماه تمام بود و من ناتمامو از آن پس ... جمعه ها مینویسم ... *من گنگ خـ ـواب دیده و عالم تمام کرمن عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش . بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلامجمعه ششصد و بیست و دوم مقارن است با دهم شهریور ماه از سال دو و من تو را ششصت و بیست و دو برابر زلالتر از آغازگاه این سفر دوست میدارم. شک، آتشی است که حبّ را صیقل میدهد چنانکه کوره آهن را. هرگاه که میپندارم دیگر امیدی به دلدادگی نیست جوانهای میروید و کلمه میزاید که هست ... هست ... هست ...آقای منخبرم نیست که چیست و همینقدر میدانم که همهاش همینی نیست که اکنون در دیدرس من است. دوستت دارم و مشتاق دیدار بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلام ...جمعه ششصد و بیستم مقارن با بیست و هفتم مرداد سال دونه آن روز که شیرین است، همه چیز خوب است؛نه آن روز که تلخ است، همه چیز تلخ است.جهان گس است و چیزی میانه تلخ و شیرین.پرسید چرا اینهمه سال برای مردی نادیده مینویسی! گفتم تا جای خالی اسطوره پدر پر شود. بخوانید, ...ادامه مطلب
همه چیز ، از پست اول شروع شد ! از شبی که ماه تمام بود و من ناتمامو از آن پس ... جمعه ها مینویسم ... *من گنگ خـ ـواب دیده و عالم تمام کرمن عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش . بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلام ...با خودم میگفتم که فرض کنیم که قیامت چنانی که تصور کودکانه ماست در ساحتی از مکان و زمان برپا شد و سپس و خداوندگاری انسانگونه و متشخص – چنانی که در خیال عامیانه تصور میشود – بر عرصه قضا ایستاد و ما را به حضور طلبید. آنگاه که از او طلب بخشایش کنم؛ اگر او بگوید چگونه تو را ببخشم در حالیکه تو خودت بر خودت نبخشیدی؟ آنگاه چه باید گفت؟ بگوید چگونه در حق تو اغماض کنم در حالیکه تو خودت بر خودت سخت گرفتی؟ آنگاه چه باید گفت؟ بگویمش که مرا لذت بهشت نصیب کن پس اگر بگوید چگونه از من حظی را طلب میکنی که خودت از خودت دریغ کردی؟ آنگاه چه باید گفت؟ اگر بگوید چگونه از من آرامش میطلبی در حالیکه آن را بر خودت حرام کرده بودی؟ آنگاه چه باید گفت؟ اگر بگوید چگونه از من میخواهی تو را همنشین خوبان کنم در حالیکه خودت را همنشین غافلان کرده بودی؟ آنگاه چه باید گفت؟آقای من ...ترسم ما را نه با کتابی که خداوندگار نازل کرده بلکه با کتابی که ما خود آن را صادر کردیم محاکمه کنند. من از قیامت ترس ندارم بلکه ترسم از آنی است که در همین اکنون ِدنیا، خودم بر سر خودم میآورم. جمعه پانصد و بیستم اولین جمعه از تابستان سال یک بود مقارن با سوم تیرماه و از شما رحم طلب دارم، رحمی که بر دلم افتاد و بر همتم متجلی شود تا خودم بر خودم رحم کنم بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلام ...جمعه پانصد و بیست و یکم مقارن با دهم تیرماه سال یکمیپندارند دین، نام موجودی است با حدود ثابت و معین چنان که مثلا بگوییم دماوند چیزی است با ارتفاع چنان و مختصات جغرافیایی بهمان. تازه نخبگانی که به فهم تکثر در معرفت رسیدهاند میگویند هر انسان از منظر خویش به دین مینگرد پس زوایای دید و قرائتهای فهم گوناگون است.پرسش آن است که اگر انسانی نبود، دین بود!؟ آیا ما میتوانیم تصوری از دین ِبدون انسان داشته باشیم؟ اگر چیزی چنان مستقل است که میتواند برابر ما ایستد پس باید بدون ما نیز برجای خود باشد. و اگر دین آن چیزی است که وجودش «در انسان» معنا دارد آیا میتوان آن را مستقل از انسان تعریف کردمثلاً اگر بگوییم دین، نحوهای از تجربه است آیا تجربه را بدون تجربهگر میتوانیم تصور کنیم؟ اصلاً چرا در دین، چیزی به نام مناسک داریم؟ چرا باید کارهایی و تشریفاتی را به عمل آوریم؟ معلم در کلاس درس فیزیک و شیمی اگر بخواهد فقط نظریاتی را به دیگری منتقل کند به حرف بسنده خواهد کرد، اما آزمایش زمانی ضرورت دارد که غرض انتقال «تجربه» باشد.نمیدانم ماجرای صواب و ثواب چیست اما میفهمم که مناسک تلاشی است برای قراردادن انسان در موقعیت «تجربه» تا آنچه رسولی «چشیده» را بچشد پس وادی چشیدن است نه فقط شنیدن.آقاجانگاه نان و معاش گره میخورد به نزاع. آنچیزی که سویی در نزاع دارد موافق طبعم نیست و عجیب مکدر میشوم. یا نان بی نزاع روزی کنید یا جان ِمسلط که هیچ نزاعی او را از وادی خود غافل نکند. راستی جناب ِجان، در تاریخ بشریت سراغ دارید کسی یک دهه بی وقفه برای محبوبی نامه نوشته باشد!؟ و آیا سراغ دارید کسی را که پانصد هفته سلام کسی را بی علیک گذاشته باشد؟ دورت بگردم از این جوابها که ولی معصوم تقدم در سل, ...ادامه مطلب
مولای من سلاماینکه معنای «مولا» در ذهن من دقیقاً مترادف نیست با آنچه که در پانصد و بیست و دومین هفته قبل میگفتم احتمالاً دور از ذهن نیست. سالک، سالک نیست اگر بعد از یک دهه همانجا باشد که بود. نه فقط کلمه «مولا» که به گمانم هیچ کلمهای امروز در همان معنا نیست که یک دهه قبل بود. نه «خود» و نه «خدا» و نه «جهان» و نه «ایمان» و نه هرآنچه میان و فرای اینهاست. اما واقع این است که نمیدانم اینجا که اکنونم چقدر از آنی است که باید باشم. الغرض جمعه پانصد و بیست و دوم به تاریخ هفدهم تیرماه سال یک به سر رسیدآقای من ...قحط معاشر است. حسرت معاشرت شاد بر دلم مانده.ذوق کلام نیست. حق بدهید، این نوشتار یکسویه و بیپاسخ از جانب کسی که باورش به ثواب و صواب و طمعش به اجر نیست مثل جویدن لقمه در کام بی بزاق است! من بر این بیپاسخی مدید قانع نیستم و مینویسم که حجت بر پس از من تمام شود. اگر این صراط آنی است که میشود یک دهه سلام گفت و علیک نشنید. اگر جنابتان آنچنان نیستید که میشود نادرترین سلسله نامه مانده از خلق با بیاعتنا گذاشت، بگذار لااقل آنان که پس از من در این وادی قدم میگذارند، راه به مقصود نزدیکتری را طی کنند. سرت سلامت ... دلتنگ ِمدیدم. بخوانید, ...ادامه مطلب
مولای من سلام این هفته با خودم می اندیشیدم که اگر خدا بخواهد از جداعلی، جناب ِعلی علیه السلام امتحانی بگیرد، آزمون باید چگونه باشد؟ علی را که نمی شود با مال دنیا آزمود که هرچه از دوش او بردارند، بال ه, ...ادامه مطلب
مولای من سلام گویی صدای برخیزبرخیز کاروانی در گوشم به صدا در آمده است که پایان ِفرصت را خبر میدهد. آخ از کوچ ِکال. وای از نرسیدن و رفتن. الامان از حسرت مرگ ِقبل از بعثت. در دنیا کار به آنجا که میپنداش, ...ادامه مطلب